شهردار مشهد: بوستان‌های «بهشت» و «آفتاب» ویژه بانوان به زودی به بهره‌برداری می‌رسد مبدا تعیین مسافت شهر مشهد از سایر شهر‌ها کجاست؟ چهارمین کنفرانس بین‌المللی برنامه‌ریزی و مدیریت شهری در مشهد مقدس برگزار می‌شود نشان مشهدالرضا(ع) باعث رونق فعالیت‌های مردمی و جهادی می‌شود لزوم معرفی مشهد به عنوان دومین کلانشهر مذهبی دنیا روزشماری وقایع انقلاب اسلامی در مشهد، از اول تا چهارم دی‌ماه ۱۳۵۷ (بخش اول) | بیمارستان شاه‌رضا، پایگاه انقلاب مشهد آغاز هفته ملی مشهد با اجرای برنامه‌های ویژه فرهنگی، هنری و گردشگری جذب ۲۱ بانوی آتش‌نشان در مشهد ابلاغ برنامه‌های استقبال از بهار ۱۴۰۴ در مشهد از نیمه دی‌ماه هوای کلانشهر مشهد، همچنان آلوده است (۲ دی ۱۴۰۳) ناصحی: رویداد نشان مشهد الرضا(ع) باید در سطح ملی و بین المللی دیده شود نشان مشهد الرضا(ع)؛ فرصتی برای آشنایی نسل آینده با چهره‌های تاثیرگذار اقتصادی مشهد برگزاری اولین نشست کارگروه زیارت شورای عالی استان‌های کشور اختصاص ۱۳۰ تاکسی ون به تاکسیرانی مشهد (۲۸ اذر ۱۴۰۳) یادگارهای کوهسنگی مشهد در دل سازه‌های شهر حل اختلاف میان وزارت کشور و ایران‌خودرو بر سر ۹۰ تاکسی ون شهرداری مشهد بررسی مشکلات ساخت‌وساز‌های غیرمجاز در محلات حاشیه شهر مشهد | لنگرانداختن بسازوبفروش‌ها در بولوار توس آغاز اولین روز زمستان در مشهد با آلودگی هوا سرپرست شرکت بهره‌برداری قطارشهری مشهد منصوب شد (یکم دی ۱۴۰۳) امضای تفاهم‌نامه ٢ هزار میلیارد تومانی برای سامان‌دهی محور‌های ورودی مشهد مقدس شهردار مشهد: اولویت فعلی مدیریت شهری؛ ایجاد حال خوب برای شهروندان است+ویدئو
سرخط خبرها

کارگران شب‌نشین در انتظار کار | می‌دانیم شب‌ها کار کم است، اما برویم خانه چه کنیم؟

  • کد خبر: ۴۹۹۹۰
  • ۲۷ آبان ۱۳۹۹ - ۱۱:۲۶
کارگران شب‌نشین در انتظار کار | می‌دانیم شب‌ها کار کم است، اما برویم خانه چه کنیم؟
‌او و همه مرد‌هایی که در حاشیه بولوار سید رضی مشهد ایستاده اند، نمی‌دانند امشب کاسب هستند یا نه؛ اگرچه همه می‌دانند در این ساعت مثل صبح کار نیست.
به گزارش شهرآرانیوز؛ حاشیه آخر سیدرضی، ساعت ۱۸- چند دقیقه‌ای از ساعت ۶ شب گذشته. بوی سوختن آتش از مردانی که اطرافش حلقه زده اند، فاصله گرفته است و مشام را پر می‌کند. شب و سوز و شعله‌ای آتش به اضافه مردانی با صورت‌های پوشیده، همه آن چیزی است که از ورودی بولوار سیدرضی از سمت اتوبان می‌توان دید. روی چوب‌های گرگرفته بساط چای گذاشته اند و سوز سرما چنان مرد‌های دور آتش را به هم نزدیک کرده که انگار اینجا خبری از کرونا نیست. احمد، یکی از این مردان است که کنار آتش این پا و آن پا می‌کند، مگر زورش به سوز برسد. از هنرش که می‌پرسیم، خلاصه می‌گوید: «کارگر ساده ام و اُستاکار نیستم.»

او و همه مرد‌هایی که در حاشیه بولوار سید رضی ایستاده اند، نمی‌دانند امشب کاسب هستند یا نه؛ اگرچه همه می‌دانند در این ساعت مثل صبح کار نیست. اما اعتقادشان این است که «شاید با ماندن، فرجی شد.» یکی شان می‌گوید: «کم پیش می‌آد شب‌ها کسی برای کار دنبال کارگر بیاد، اما می‌مونیم ببینیم چی می‌شه.»

احمد چوب‌های آتش گرفته را جابه جا می‌کند تا گداجوش به جوش بیاید. می‌گوید: «بریم خونه چه کار کنیم! خودِ من؛ الان چهار روزه از صبح ساعت ۷ می‌آم و تا ۱۰شب هستم. کار نیست. هی با خودم می‌گم شاید اگه الان برم یه نفر بیاد و کارگر بخواد و من نباشم. خونه برم چه کار کنم! کار نکرده م و زن و بچه یه حرفی بزنن، سرشون می‌پرم! پس همین جا بمونم بهتره.»
او ادامه می‌دهد: «اینایی که اینجان همه مثل من فکر می‌کنن. شبا کار ساختمونی نیست، اما باربردن و اسباب کشی و این کارا هست. هفته قبل همین وقت شب، یکی اومد و گفت که یه گاوصندوق داره و می‌خواد دوطبقه ببریم بالا. براش بردم.»
گداجوش قل می‌زند. احمد رو به یکی از مرد‌ها که دورتر ایستاده، می‌گوید: «جوش اومد. چند پَر چایی اگه داری بیار، بلکه با چای گرم شیم.»

با کمی فاصله، مردی روی صندوق عقب پرایدی، تیشه و ماله‌ای گذاشته است تا اگر کسی کاری متناسب او داشت، به سراغش برود. چند نفر هم البته واضح‌تر تبلیغ کارشان را کرده اند؛ یک نفر به دسته موتورش کارتنی آویزان کرده و به جز شماره تماس، نوشته است: «جوشکاری؛ تعمیرات لوله آبگرمکن پذیرفته می‌شود».
سجاد را میان همین جمع می‌بینم. ۲۳سال دارد و به گفته خودش هر روز از خیابان دریا (مفتح) برای پیدا کردن کار تا حاشیه بولوار سیدرضی می‌آید. مسیری طولانی و سرد روی موتور. ظاهرش با بقیه فرق دارد. با اصرار حاضر به صحبت می‌شود؛ «راستش صا فکارم و الان برای کار اینجا نیستم. منتظر کسی هستم که بیاد دنبالم.» پژو پارسی کنارمان می‌ایستد. چند نفر از کسانی که این طرف و آن طرف دور آتش حلقه زده اند، خیز برمی دارند، که سجاد بلند می‌گوید: «آقا، رفیقِ منه.»

همه برمی گردند به جای خود تا کی ماشین دیگری بایستد؛ شاید راننده اش، کار یا هنر یکی از این جمعیت را بخواهد.
حاشیه میدان سلمان، ساعت۱۹- حاشیه میدان سلمان، یکی دیگر از مکان‌های تجمع شبانه کارگران ساختمانی است. در حاشیه میدان، چند مرد در حال خوردن سوپ هستند. یکی از آن‌ها می‌گوید: «ساکنان بولوار پیروزی آدم‌های خوبی هستن. پیش پای شما، بنده خدایی برای همه کارگرا سوپ گرم آورد. خدا خیرش بده.»

این مرد اسم و رسمش را نمی‌گوید و ترجیح می‌دهد بدون دانستن نامش صحبت کنیم. صحبتمان با شب نشینی شان کنار خیابان شروع می‌شود. لهجه دارد و می‌گوید: «توی این هفته کار نکرده م. سردی هوا یه طرف، کرونا یه طرف. با این سردی هوا و کرونا مردم کمتر بنّایی می‌کنن. گفتم تا شب بمونم شاید باری بود. ممکنه کسی بخواد اسباب یا وسیله دیگه‌ای رو جابه جا کنه. معمولا سر شب این کار‌ها زیاده. الان سه شبه تا ساعت۱۰ می‌مونم تا حداقل دست خالی به خونه نرم.»

اصالتش را که می‌پرسیم، می‌گوید: «اهل تایبادم. از تابستون برای کار آمده م مشهد. اینجا هیچی نباشه، حداقل هفته‌ای یکی دو روز کار پیدا می‌کنم، اما توی تایباد هیچ خبری نیست. روزی ۱۴۰هزار تومن می‌گیرم. اگه هم طرف خیلی ناز بیاره و کار نباشه به ۱۲۰ راضی می‌شم.»
پیرمردی در فاصله چندمتری نشسته و همان طور که سوپ می‌خورد، نگاهش را به ما دوخته است؛ ممتد و بدون پلک. هم کلامش که می‌شوم، می‌گوید: «چندماه اینجا کار کنم و پولی دستم بیاد، برمی گردم شهر خودم. مشهد کسی رو ندارم؛ برای همین تا شب اینجا می‌مونم.»

ساعت نزدیک ۷:۳۰ دقیقه است. نیم ساعتی از آمدن ما گذشته است، اما هنوز کسی به دنبال کارگر نیامده. چوب‌هایی که کارگران دور میدان سلمان آتش زده اند، آرام آرام می‌سوزد و دودش می‌دود میان خیابان و در رفت وآمد ماشین‌ها محو می‌شود. کارگران هنوز دلخوش به آمدن ماشینی هستند برای کار شبانگاهی و با همین دلخوشی، کنار آتش نیم سوز ایستاده اند.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->